به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری 598، تعیین بایدها و نبایدها، گامی منطقی در جهت سیاستگذاری و ترسیم چارچوب اجرایی دولت است؛ اما توقف در این سطح و بسنده کردن به بیان کلیات، بدون تدوین دستورالعملهای اجرایی و اقدام عملی، منجر به اتلاف وقت و فرسایش انرژی مدیریتی میشود.
از آنجا که بخش عمدهی این بایدها، متوجه خود دولت است، تکرار آنها از تریبونها در عمل نوعی خودگویی و خودپاسخی است؛ بهگونهای که خطیب و مخاطب، هر دو در شخص رئیسجمهور و اعضای کابینه خلاصه میشوند.
به بیان دیگر، دولت پس از استقرار و تعیین سیاستهای کلان، باید از مرحله شعار و توصیه عبور کرده و وارد مرحله اجرا و ارائه گزارش عملکرد شود. با این حال، دولت چهاردهم همچنان در مرحله مقدماتیِ «بایدها و نبایدها» باقی مانده و نشانهای از ورود منسجم به عرصه اجرا مشاهده نمیشود.
به عنوان نمونه، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور محترم، شامگاه جمعه ۴ مهر ۱۴۰۴ در دیدار با ایرانیان مقیم آمریکا اظهار داشت:
«ایران سرشار از افرادی است که انگیزه خدمت دارند و باید به آنان اجازه داد امور کشور را به دست گیرند؛ اگر چنین شود، مملکت درست میشود».
این سخنان بر ضرورت گزینش افراد دارای «انگیزه و اراده خدمت» و پرهیز از «سیاستبازی و دغلکاری» تأکید دارد. اما بررسی ترکیب کابینه چهاردهم نشان میدهد این معیارها در انتخاب مدیران اجرایی بهطور کامل رعایت نشده است. تصمیمگیریها و تقسیم مناصب بیشتر جنبهی قدردانی سیاسی از همراهان انتخاباتی رئیسجمهور داشته و «شورای راهبری انتخاب اعضای کابینه» نیز در تحقق شعار تخصصگرایی چندان موفق عمل نکرده است.
پزشکیان در تاریخ ۲۴ مهر ۱۴۰۴ نیز در جمع مدیران کل آموزش و پرورش، با تأکید بر ضرورت داشتن برنامه جایگزین (Plan B) گفت:
«نباید علیه مشکل تسلیم شویم؛ اگر دولت پول ندارد، باید راههای دیگر را بیابد».
با این حال، سیاست خارجی دولت چهاردهم نشان میدهد چنین رویکرد جایگزینی در عرصه عمل وجود ندارد. نگاه دولت به غرب به عنوان «تنها مسیر ممکن» برای حل مشکلات، عملاً اصل تنوع راهکار و خوداتکایی را کنار زده است؛ همان خطایی که در دولتهای یازدهم و دوازدهم نیز تجربه شد.
محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور نیز در سخنرانیهای خود از بایدهایی همچون «مشارکت نخبگان در حکمرانی» و «تقویت ارتباط دانشگاه و صنعت» سخن گفته است، در حالی که مخاطب این توصیهها خود مجموعه اجرایی دولت است.
همچنین فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، در حاشیه جلسه هیئت وزیران (۷ آبانماه) بر «حفظ وحدت و پذیرش وجه نظارتی مجلس» تأکید کرد، اما در عمل، برخی همفکران دولت مانند حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، مفهوم وفاق را «فرار از شرّ مجلس» تعبیر کردهاند.
در مجموع، خطیب و مخاطب بایدها و نبایدهای دولت چهاردهم، خود قوه مجریه است. در حالی که این قوه باید وارد مرحله اجرایی میشد، همچنان در بیان کلیات و توصیهها باقی مانده است.
شعارهایی چون «مهار گرانی»، «حل ناترازی انرژی» و «بهبود معیشت بازنشستگان، کارگران و معلمان» از وعدههای اصلی دولت چهاردهم بود، اما در عمل تنها در قالب «باید برطرف شود» تکرار شد.
یکی از دلایل این وضعیت، حضور برخی افراد «زاویهدار» در کابینه است که میان منافع شخصی و مأموریتهای ملی دچار تعارضاند. شخصیتهایی مانند هادی خانی (رئیس مرکز اطلاعات مالی) و علی احمدنیا (سرپرست اطلاعرسانی دولت) از جمله مصادیق این گروهاند.
چنین افرادی، به جای تمرکز بر حل مشکلات واقعی مردم، با طرح مسائل انحرافی مانند اتکاء به مذاکره با آمریکا، آزادسازی بیضابطه فضای مجازی و نداشتن برنامه عملیاتی، دولت را از مسیر اصلی خود منحرف میکنند؛ همان تجربهای که در دولتهای گذشته نیز به عقبگرد و فرسایش اعتماد عمومی انجامید.
بدیهی است تحقق بایدها و حرکت در مسیر اصلاحات اجرایی، مستلزم همگرایی تمام اعضای دولت است؛ اما با وجود افراد زاویهدار، این همگرایی بعید به نظر میرسد.